تا امروز سه عنوان از سری فیلمهای « جانی انگلیش » ساخته شده اند که فاصله ساخت آنها نسبت به یکدیگر هفت سال بوده است. در این فاصله زمانی زیاد اتفاقات زیادی برای سینما افتاده ، از اکران اولین قسمت این فیلم در سال 2003 تا به امروز هم ژانر کمدی و هم ژانر اکشن فراز و نشیب های فراوانی را نسبت به یک دهه گذشته تجربه کرده اند و همچنین تماشاگران امروز سینما نیز به دنبال خواسته های جدیدی در تماشای آثاری کمدی - اکشن هستند. اما قسمت سوم « جانی انگلیش » که اینبار با نام « جانی انگلیش دوباره ضربه می زند » به سینما آمده، به نظر نمی رسد که توانایی جلب نظر تماشاگران امروز سینما را داشته باشد.
داستان فیلم در زمانی آغاز می شود که جانی انگلیش بازنشسته شده و به عنوان معلم در یک مدرسه به کودکان آموزش می دهد. ما می دانیم که او قرار نیست به کودکان آموزش جاسوسی بدهد اما یک اتفاق باعث می شود معلم مهربان مدرسه بار دیگر کت و شلوار مخصوص خودش را بر تن کند و به حرفه سابقش بازگردد و آن اتفاق هک شدن سازمان و لو رفتن اسامی جاسوس های سرویس مخفی بریتانیاست که می تواند یک بحران پیجیده تر از خروج این کشور از اتحادیه اروپا نصیبشان کند! در ادامه داستان نیز ما بار دیگر با شوخی های او در حین انجام ماموریت مواجه می شویم.
نکته ای که پیشتر هم به آن اشاره کردم درباره قسمت سمت « جانی انگلیش » کاملاً صدق می کند. طی سالهای گذشته سلیقه طرفداران ژانر کمدی - اکشن که با هجو آثار جاسوسی ساخته می شوند تغییر کرده و متعاقباً جنس شوخی هایی که روان آتکینسون استاد انجام آن است نیز امروز به دل تماشاگران سینما نمی نشیند. همه ما می دانیم که آتکینسون با ایفای نقش « مستر بین » جایگاه پایان ناپذیری در قلب مردم جهان دارد ( البته به غیر از آمریکا که خیلی ها هنوز او را به خوبی نمی شناسند ) و فروش قابل توجه فیلمهای سینمایی او در جهان ( و باز هم برخلاف آمریکا ) این نکته را به خوبی اثبات می کند. اما حتی آتکینسون هم در قسمت سوم موفق نشده تاثیر بزرگی از خود در فیلم برجای بگذارد چراکه داستان اینبار با دست خالی به سینما آمده.
برچسب هایی که در فیلمنامه قرار داده شده تا قصه اصلی حول محور آن قرار گیرد تکراری است و متاسفانه توجهی به پرداخت آنها نشده است. ما می دانیم که دنیای سایبری خطرناک است و هر لحظه امکان دارد یک ویروس ناشناخته از راه برسد و اطلاعات مان را قفل گذاری کرده و در قبال آزادی شان از ما اخاذی کند! اما قسمت سوم « جانی انگلیش » چیزی بیشتر از دیدگاه های اولیه درباره خطرات دنیای سایبری را مطرح نمی کند و در عوض تمام تلاش خود را انجام می دهد تا آتکینسون را وارد هر معرکه ای کند تا با استفاده از توانایی های او در خلق کمدی بتواند فیلم را نجات دهد. در واقع باید گفت که فیلم تقریباً هیچ شخصیتی ندارد و همه چیز در نهایت قرار است به شوخی های انفرادی آتکینسون ختم شود.
اما حتی آتکینسون هم توانایی های محدودی دارد. ستاره مجموعه « مستربین » قطعاً می تواند از یک شوخی ساده یک موقعیت بی نهایت خنده دار خلق نماید و این را طی چند دهه در تلویزیون انگلستان به خوبی به نمایش گذاشته. اما این ایده در « جانی انگلیش دوباره ضربه می زند » چندان کارکردی ندارد چراکه شوخی های فیلم بسیار محدود هستند و مخصوصاً تماشاگر بزرگسال به سختی می تواند به آنها بخندد. مگر آنکه فیلمسازان در این خیال بوده باشند که تماشاگران بزرگسال تحت هر شرایطی به حرکات آتکینسون خواهند خندید چراکه چند دهه است او را باور نموده اند و با آیتم های ویدئویی او لحظات شادی را تجربه کرده اند.
باورش سخت نیست که سری فیلمهای « جانی انگلیش » در همین نقطه به پایان برسند. ضعف قسمت سوم نسبت به دو قسمت قبلی کاملاً مشهود است و خود آتکینسون هم اعلام کرده که این آخرین حضور او در نقش جانی انگلیش به شمار می رود. البته ما اخیرا این را از زبان رابرت ردفورد هم شنیده ایم که بعدها ابراز پشیمانی کرد، به همین جهت نمی توانیم خیلی این صحبت ها را جدی بگیریم! اما بعید به نظر می رسد با روند کنونی عنوان « جانی انگلیش » بتواند توفیقی در سینما کسب نماید.
تا امروز سه عنوان از سری فیلمهای « جانی انگلیش » ساخته شده اند که فاصله ساخت آنها نسبت به یکدیگر هفت سال بوده است. در این فاصله زمانی زیاد اتفاقات زیادی برای سینما افتاده ، از اکران اولین قسمت این فیلم در سال 2003 تا به امروز هم ژانر کمدی و هم ژانر اکشن فراز و نشیب های فراوانی را نسبت به یک دهه گذشته تجربه کرده اند و همچنین تماشاگران امروز سینما نیز به دنبال خواسته های جدیدی در تماشای آثاری کمدی - اکشن هستند. اما قسمت سوم « جانی انگلیش » که اینبار با نام « جانی انگلیش دوباره ضربه می زند » به سینما آمده، به نظر نمی رسد که توانایی جلب نظر تماشاگران امروز سینما را داشته باشد.
داستان فیلم در زمانی آغاز می شود که جانی انگلیش بازنشسته شده و به عنوان معلم در یک مدرسه به کودکان آموزش می دهد. ما می دانیم که او قرار نیست به کودکان آموزش جاسوسی بدهد اما یک اتفاق باعث می شود معلم مهربان مدرسه بار دیگر کت و شلوار مخصوص خودش را بر تن کند و به حرفه سابقش بازگردد و آن اتفاق هک شدن سازمان و لو رفتن اسامی جاسوس های سرویس مخفی بریتانیاست که می تواند یک بحران پیجیده تر از خروج این کشور از اتحادیه اروپا نصیبشان کند! در ادامه داستان نیز ما بار دیگر با شوخی های او در حین انجام ماموریت مواجه می شویم.
نکته ای که پیشتر هم به آن اشاره کردم درباره قسمت سمت « جانی انگلیش » کاملاً صدق می کند. طی سالهای گذشته سلیقه طرفداران ژانر کمدی - اکشن که با هجو آثار جاسوسی ساخته می شوند تغییر کرده و متعاقباً جنس شوخی هایی که روان آتکینسون استاد انجام آن است نیز امروز به دل تماشاگران سینما نمی نشیند. همه ما می دانیم که آتکینسون با ایفای نقش « مستر بین » جایگاه پایان ناپذیری در قلب مردم جهان دارد ( البته به غیر از آمریکا که خیلی ها هنوز او را به خوبی نمی شناسند ) و فروش قابل توجه فیلمهای سینمایی او در جهان ( و باز هم برخلاف آمریکا ) این نکته را به خوبی اثبات می کند. اما حتی آتکینسون هم در قسمت سوم موفق نشده تاثیر بزرگی از خود در فیلم برجای بگذارد چراکه داستان اینبار با دست خالی به سینما آمده.
برچسب هایی که در فیلمنامه قرار داده شده تا قصه اصلی حول محور آن قرار گیرد تکراری است و متاسفانه توجهی به پرداخت آنها نشده است. ما می دانیم که دنیای سایبری خطرناک است و هر لحظه امکان دارد یک ویروس ناشناخته از راه برسد و اطلاعات مان را قفل گذاری کرده و در قبال آزادی شان از ما اخاذی کند! اما قسمت سوم « جانی انگلیش » چیزی بیشتر از دیدگاه های اولیه درباره خطرات دنیای سایبری را مطرح نمی کند و در عوض تمام تلاش خود را انجام می دهد تا آتکینسون را وارد هر معرکه ای کند تا با استفاده از توانایی های او در خلق کمدی بتواند فیلم را نجات دهد. در واقع باید گفت که فیلم تقریباً هیچ شخصیتی ندارد و همه چیز در نهایت قرار است به شوخی های انفرادی آتکینسون ختم شود.
اما حتی آتکینسون هم توانایی های محدودی دارد. ستاره مجموعه « مستربین » قطعاً می تواند از یک شوخی ساده یک موقعیت بی نهایت خنده دار خلق نماید و این را طی چند دهه در تلویزیون انگلستان به خوبی به نمایش گذاشته. اما این ایده در « جانی انگلیش دوباره ضربه می زند » چندان کارکردی ندارد چراکه شوخی های فیلم بسیار محدود هستند و مخصوصاً تماشاگر بزرگسال به سختی می تواند به آنها بخندد. مگر آنکه فیلمسازان در این خیال بوده باشند که تماشاگران بزرگسال تحت هر شرایطی به حرکات آتکینسون خواهند خندید چراکه چند دهه است او را باور نموده اند و با آیتم های ویدئویی او لحظات شادی را تجربه کرده اند.
باورش سخت نیست که سری فیلمهای « جانی انگلیش » در همین نقطه به پایان برسند. ضعف قسمت سوم نسبت به دو قسمت قبلی کاملاً مشهود است و خود آتکینسون هم اعلام کرده که این آخرین حضور او در نقش جانی انگلیش به شمار می رود. البته ما اخیرا این را از زبان رابرت ردفورد هم شنیده ایم که بعدها ابراز پشیمانی کرد، به همین جهت نمی توانیم خیلی این صحبت ها را جدی بگیریم! اما بعید به نظر می رسد با روند کنونی عنوان « جانی انگلیش » بتواند توفیقی در سینما کسب نماید.
Thor نام جنگجوی مغرور و قدرتمند سرزمین آسگار است . Thor با قدرت خارج العاده خود برای زندگی در میان انسانها به سیاره زمین فرستاده میشود . زمینی که خیلی زود او را مبدل به یکی از بهترین مدافعان خود میکند …
استیو راجرز سعی دارد تا وارد نیروهای نظامی آمریکا شود اما تلاشش ناموفق است تا اینکه طی آزمایشی در راستای اهداف محرمانه دولت آمریکا به یک قهرمان تبدیل میشود و …
فدراسیون تجاری، رفت وآمد به سیاره صلح جو نابو را به منظور حل یک کشمکش تجاری کهکشانی مسدود کردهاست. صدراعظم والوروم، رئیس مجلس سنای جمهوری کهکشانی به طور محرمانه دو شوالیه جدای به نامهای کوایگان جین و شاگرد او اوبیوان کنوبی را برای دیدار با فدراسیون تجاری و حل بحران به آنجا میفرستد، غافل از اینکه فدراسیون تجاری با یک لرد سیت مرموز، دارت سیدیوس همپیمان گشته که به آنها دستور داده است تا با ارتش عظیم درویدهایشان به نابو حمله کرده و دو شوالیه جدای را به قتل برسانند...
مخترع میلیاردر، «تونی استارک» که اکنون تمام دنیا از زندگی دوگانه او بعنوان «مرد آهنی» خبر دارند، از طرف دولت تحت فشار قرار می گیرد تا تکنلوژی ای که بدست آورده را به ارتش بدهد. استارک که نمی خواهد به این راحتی اختراعش را در اختیار دیگران بگذارد، تصمیم می گیرد به همراه دوستانش در مقابل دشمنانی قدرتمند بایستد.
کودکی که از یک سیاره بیگانه در حال نابودی به زمین فرستاده شده است، توسط والدین جدید زمینی اش بزرگ می شود. گرچه زندگی معمولی بعنوان یک خبرنگار دارد، اما زمانی می رسد که مجبور می شود از قدرت های خارق العاده ای که نسبت به انسان ها دارد، برای مقابله با افراد شرور استفاده کند...
۱۰ سال بعد از تلاش برای نجات نابو، کهکشان در آستانه جنگ داخلی قرار می گیرد. تحت رهبری «جدای» خائن، هزاران سیستم خورشیدی تهدید به جدا شدن از جمهوری کهکشانی می شوند. شاگرد هوشیار و لجوج «جدای» که یک شوالیه دلیر است به همراه ملکه به قلب این کشمکش کشیده می شوند و جنگ آغاز می شود...
بتمن که از عملکرد ابرقهرمان ، سوپرمن در هراس است، خود را تبدیل به ناجی جدید شهر گاتهام میکند. زمانی که بتمن و سوپرمن در جنگ با یکدیگر به سر میبرند، تهدیدی تازه نسل بشر را در خطر بزرگتری از آنچه با آن رو به رو بودند قرار میدهد…
«پيتر پارکر» (مگواير) هنوز براي روزنامه ي «ديلي باگل» کار مي کند و هنوز آماده است تا در هيئت «اسپايدر من» به کمک مردم بشتابد. تا اين که يک توده ي سياه رنگ ماوراي زميني خود را به بدن او مي چسباند و «پيتر» را متوجه نيمه ي تاريک وجودش مي کند. به اين ترتيب يک «اسپايدر من» خشن و بي رحم پا به عرصه مي گذارد...
یک سازمان مخفی دولتی تصمیم می گیرد چند زندانی بسیار خطرناک را برای انجام ماموریتی فرا بخواند. این افراد در صورت انجام موفقیت آمیز ماموریت با پاداش خوبی مواجه خواهند شد اما…